برای تو که همیشه در قلبم خواهی ماند

برای تو خواهم نوشت، کاش روزی مرا دریابی
اولین خاطره

همیشه اولین خاطره، تلخ یا شیرین آزار دهنده ترین آن ها می شود. هر وقت دلت هوایش را می کند، همین "اولین خاطرات" سراغت می آیند و می شوند موی دماغت، دست از سرت بر نمی دارند که هیچ!، حتی در میان خواب ها یت، آن اولین "خاطرات" می شوند کابوس شبانه ات ...

خدا نکند که روزی دلش هوای رفتن کند، آن روز می شود آخر دنیا و تو چون شب اول قبر که می گویند انسان تمام لحظات این دنیایش را مرور می کند، به مرور تمام خاطراتت می نشینی مرور میکنی تمام خاطرات را تمام حرف هایی که روزی از دهانش در آمده، تمام حرکاتش را شبیه پازل کنار هم می گذاری تا شاید حل کنی معمای عجیب بودنش را...

و من امروز
ناامید از بودنت شبیه همان انسان ازاد از قید حیات،
به مرور آن "اولین ها" نشسته ام...
گاهی بغض میکنمگاهی فرو میخورم بغض هایم را
و گاهی اشکی میشوم روی واژه های خالی از عشق

امروز!جای خالی ات
بیشتر از هر روز دیگری به چشم می خورد
نمیدانم فردایم بدون تو
چگونه خواهد گذشت

عشقم
کاش امروز
کمی مرا دریابی ...

+نوشته شده در پنج شنبه 24 ارديبهشت 1394برچسب:خاطرات,اولین خاطرات,اولین ها,,ساعت9:24توسط alone |